دو سالگی 4 ماهگی شاه پسر
سلام قندعسلم ماه مهر ماه خوبی بود یک هفته با مامان جانت با قطار رفتیم مشهد خونه عمه فاطمه . یاسین پسرعمه ات 5 ماهه بود . خیلی اذیتم کردی 24 مرداد از پوشک گرفت بودمت ولی بعد از یکماه همچنان اذیتم میکردی و نمیگفتی و مرتب من در حال شستن شورت و شلوارهات بودم فرشهای خونه عمه را هم نجس کردی و عمو مجتبی مجبور شد فرشهاشونو بده قالیشویی . بعد از دستشویی هم برای پوشوندن شلوارت بازی درمیاوردی و فرار میکردی و حسابی کلافم میکردی دیگه با دیدن کارهات همه میگفتن خدا بهت صبر بده و اصلا یکجا بند نبودی تو رستوران زیر میزها بودی از زیر صندلی مردم رد میشدی و ... توی مغازه ها زیر رگالها بودی و ... خیابان هم کنارم راه نمیرفتی و سربه هوا دنبال همه میر...
نویسنده :
مامان امیرصدرا
11:38